دارم از غصه میمیرم خدا کاری بکن این بار که دستای ظریفش رو تو دستام حس کنم یک خدا کاری بکن این بار خدای مهربون من زبونم بند اومد ای وای کجا رفت همزبون من خدا کاری بکن مردم خدا اونم دلش تنگه اگه میگه مهم نیستم با حسش داره میجنگه اگه میگه تو فکرم نیست میخواد بیشتر پیشش باشم درسته اون ولم کرده دلیل اشکه چشماشم خدا کاری بکن اون رفت ازت میخوام که برگرده این بار قدرش رو میدونم اگرچه اون ولم کرده خدا بگو که برگرده .... خدا کاری بکن زود باش خدا اون دیگه تنها نیست خدا بهش بگو مردم چرا عین خیالش خدای مهربونم دلت میاد که تنها شم بره عشقم تکو تنها تا کی دلواپسش باشم خدا کاری بکن زود باش خدا صبرم همین قدر بود بگو حرفاشو بخشیدم بگو گنجایشم کم بگو تغصیر من بوده بگو حق داره میدونم بگو به فکر جبرانه بگو قدرشو میدونم بگو دیگه غرورش مرد میخواد پیش تو برگرده بگو سختیه این روزا اونو از راه به در کرده..... خجالت میکشم از اون بگو چیزی نگه اونم خدا پادرمیونی کن شاید از من خوشش اومد